آنکه عرق میوه ها و گیاه ها را می گیرد، عرق کش، پیراهن نازک که زیر پیراهن بر تن می کنند، زیرپیراهنی، پارچه یا حوله ای که عرق بدن را با آن خشک می کنند، پارچه ای که بر پشت اسب در زیر زین می اندازند
آنکه عرق میوه ها و گیاه ها را می گیرد، عرق کش، پیراهن نازک که زیر پیراهن بر تن می کنند، زیرپیراهنی، پارچه یا حوله ای که عرق بدن را با آن خشک می کنند، پارچه ای که بر پشت اسب در زیر زین می اندازند
گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
زردیی که در میان گل سوری میباشد و آن را خردۀ گل و بتازی زرّالورد خوانند. (آنندراج) : سرخ رویی ز رواج گل بی غش داریم چون زر گل اثر سکه ندارد زر ما. تأثیر (از آنندراج). نکردی از زر گل بی نیاز بلبل را کدام مرغ دگر دل در این چمن بندد. صائب (از آنندراج)
زردیی که در میان گل سوری میباشد و آن را خردۀ گل و بتازی زرّالورد خوانند. (آنندراج) : سرخ رویی ز رواج گل بی غش داریم چون زر گل اثر سکه ندارد زر ما. تأثیر (از آنندراج). نکردی از زر گل بی نیاز بلبل را کدام مرغ دگر دل در این چمن بندد. صائب (از آنندراج)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 225 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و ابریشم بافی است. راه مالرو دارد. مزارع کلاته حاجی میرزا یا سیدها جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 225 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و ابریشم بافی است. راه مالرو دارد. مزارع کلاته حاجی میرزا یا سیدها جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
در اصطلاح پزشکی، جوشهای کوچکی که بر اثر ترشح زیاد عرق بر سطح پوست عارض میشوند. عرق جوش. (از فرهنگ فارسی معین). - عرق گز شدن، بر اثر خوی کردن، بثورات خرد در تن پیدا آمدن
در اصطلاح پزشکی، جوشهای کوچکی که بر اثر ترشح زیاد عرق بر سطح پوست عارض میشوند. عرق جوش. (از فرهنگ فارسی معین). - عرق گز شدن، بر اثر خوی کردن، بثورات خرد در تن پیدا آمدن
گل زرد. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از گل سرخ به رنگ زرد. رز زرد: به زرینه جام اندرون لعل گل فروزنده چون لاله بر زرد گل. عنصری. زرد گلان شمع بر افروختند. سرخ گلان یاقوت اندوختند. منوچهری. هر زردگلی به کف چراغی دارد هر آهوکی چرا به راغی دارد. منوچهری. زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار. منوچهری
گل زرد. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از گل سرخ به رنگ زرد. رز زرد: به زرینه جام اندرون لعل گل فروزنده چون لاله بر زرد گل. عنصری. زرد گلان شمع بر افروختند. سرخ گلان یاقوت اندوختند. منوچهری. هر زردگلی به کف چراغی دارد هر آهوکی چرا به راغی دارد. منوچهری. زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار. منوچهری
چکیده گیر، رومال، زیرپوش خوی گیر آن که عصاره میوه ها را گیرد عصار، خجل شرمنده، جامه ای نازک که برای خشک کردن عرق بدن پوشند زیر پیراهنی، پارچه ای که بدان عرق پاک کنند دستمال رومال، جامه ای که بر پشت اسب و در زیر زین اندازد، کلاهکی از پارچه به شکل نیم کره
چکیده گیر، رومال، زیرپوش خوی گیر آن که عصاره میوه ها را گیرد عصار، خجل شرمنده، جامه ای نازک که برای خشک کردن عرق بدن پوشند زیر پیراهنی، پارچه ای که بدان عرق پاک کنند دستمال رومال، جامه ای که بر پشت اسب و در زیر زین اندازد، کلاهکی از پارچه به شکل نیم کره